سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر اندازه دانش انسان افزون گردد، توجّه وی نسبت به نفس خود، بیشترگردد و در ریاضت و اصلاح آن، کوشش بیشتری مبذول کند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :159
بازدید دیروز :3
کل بازدید :212734
تعداد کل یاداشته ها : 170
103/9/4
9:44 ص

ضرب المثل های حرفس

سال به دوازده ماه ما می بینیم، یکدفعه هم تو ببین!
سال به سال دریغ از پارسال.
سال ها می گذارد تا شنبه به نوروز بیفتد!
سالی که نکوست از بهارش پیداست!
سبک بار مردم سبک تر روند.
سبوی تازه و آب خنک!
سبوی خالی را به سبوی پر مزن!
ستم بر ستم پیشه، عدل است و داد.
سحر خیز باش تا کامروا باشی.


سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش «گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع...» حافظ
سخن تلخ از دل تلخ برمی خیزد.
سخن خودت را کجا شنیدی؟ آنجا که حرف مردم را شنیدی!
سر بریده سخن نمی گوید!
سر بزرگ را بلای بزرگ باشد!
سر بشکند در کلاه، دست بشکند در آستین!
سر بی خیال فقط در گور میسر است.
سر بی گناه، پای دار می رود اما بالای دار نمی رود!
سر پیری و معرکه گیری؟!
سر تراشی را از سر کچل می خواهد یاد بگیرد!
سر را با پنبه می برد!
سر را قمه می شکند تاوانش را کاشی می دهد!
سر زلف تو نباشد سر زلف دگری!
سر قبری گریه کن که داخلش مرده باشد.
سر کچل را سنگی و دیوانه را دنگی!
سر کچل و عرقچین!
سَر که نه در راه عـزیزان بود بار گرانیست کشیدن بدوش! (سعدی)
سر گاو توی خمره گیر کرده!
سر گنجشکی خورده است!
سرزنش بجا بهتر از تعریف بی جا است.
سرش از خودش نیست.
سرش بوی قرمه سبزی می دهد!
سرش به تنش زیادی می کند!
سرش به کلاهش می ارزد!
سرش توی حساب است!
سرش توی لاک خودش است!
سرش جنگ است اما دلش تنگ است!
سرکه ی مفت، از عسل شیرین تر است!
سرکه ی نقد به از حلوای نسیه است!
سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی.
سرم را می شکند نخودچی جیبم می کند!
سُرنا را از سر گشادش می زنند!
سُرناچی کم بود یک غوغو هم به آن اضافه شد!
سری را که درد نمی کنه دستمال نمی بندن!
سری که عشق ندارد کدوی بی بار است لبی که خنده ندارد شکاف دیوار است
سزای گرانفروش نخریدن است!
سعی هر کس به قدر همت اوست.
سفره بی نان، جُل است کوزه بی آب گِل است!
سفره ی نیفتاده (نینداخته) بوی مشک می دهد!
سفره ی نینداخته یک عیب دارد! سفره ی انداخته هزار عیب!
سقش سیاه است!
سگ با دمش زیر پایش را جارو می کند!
سگ به بامی جسته، گردش به ما نشسته!
سگ پاچه ی صاحبش را نمی گیرد!
سگ در خانه ی صاحبش شیر است!
سگ را اگر که چاق کنند، هار می شود!
سگِ زرد، برادر شغال است!
سگ سفید، ضرر پنبه فروش است!
سگ سیر دنبال کسی نمی رود!
سگ گر و قلاده ی زر؟!
سگ ما، در لانه شیر است!
سگی که برای خودش پشم نمی کند برای دیگران کشک نخواهد کرد!
سگی که پارس کند، نمی گیرد!
سلام گرگ بی طمع نیست!
سلامت از احتیاط خیزد.
سنگ بزرگ علامت نزدن است!
سنگ به در بسته می خورد!
سنگ کوچک، سر بزرگ را می شکند!
سنگ مفت، گنجشک مفت!
سنگی را که نتوان برداشت باید بوسید و گذاشت!
سواره از پیاده خبر ندارد، سیر از گرسنه!
سود و زیان، خواهر و برادرند.
سودا چنان خوشست که یک جا کند کسی «دنیا و آخرت به نگاهی فروختیم...» (قصاب کاشانی)
سودا، به رضا، خویشی، به خوشی.
سوداگر پنیر، از شیشه می خورد!
سوداگر: تاجر، معامله گر
سودای نقد بوی مشک می دهد!
سوزن، همه را می پوشاند اما خودش لخت است!
سوسکه از دیوار بالا می رفت، مادرش می گفت: قربون دست و پای بلورینت!
سهره (سیره) رنگ کرده را جای بلبل می فروشد!
سهره: پرنده ای از گروه سبکبالان از دسته ی مخروطی نوکان و از خانواده ی گنجشکان که شبیه بلبل، بسیار خوش آواز است و پرهایش زرد آمیخته به سبز و دارای منقار کوتاه و پاهایی کوتاه و ضعیف است.
سیب سرخ برای دست چلاق خوب است؟!
سیب مرا خوردی تا قیامت ابریشم پس بده!
سیب، خیلی دور از درختش نمی افتد.
سیبی که بالا میرود تا پائین بیاد هزار تا چرخ می خورد!
سیلی نقد به از حلوای نسیه!
سیم (نقره) بخیل وقتی از خاک در می آید که (خودش) در خاک باشد.
سیمرغ دگر است و سی مرغ دگر.
سیمرغ: پرنده ایست افسانه ای و اساطیری که گویند در پشت کوه قاف زندگی می کند.

<** ادامه مطلب... **>