ضرب المثل های حرفز
ز آب خرد، ماهی خرد خیزد نهنگ آن به که از دریا گریزد
ز عشق تا بصبوری هزار فرسنگ است دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟(( سعدی ))
زاغم زد و زو غم زد، پس مانده کلاغ کورم زد
زبان بریده بکنجی نشسته صم بکم به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم(( سعدی ))
زبان خر را خلج میدونه
زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می آورد
زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد بهوش باش که سر در سر زبان نکنی
زبان گوشت است بهر طرف که بچرخانی میچرخه
زخم زبان از زخم شمشیر بدتره
زدی ضربتی ، ضربتی نوش کن
زرد آلو را میخورند برای هستهاش
زرنگی زیاد فقر میاره
زرنگی زیاد مایه جوانمرگیست
زعفران که زیاد شد بخورد خر میدهند
زکوه تخم مرغ یک دانه ، پنبه دونه است
زمانه ایست که هر کس بخود گرفتار است تو هم در آینه حیران حسن خویشی(( آصفی هروی ))
زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز
زمستان رفت و رو سیاهی به زغال موند
زن آبستن گل میخوره اما گل داغستان
زن ازغازه سرخ رو شود و مرد از غزا
زن بد را اگر در شیشه هم بکنند کار خودشو میکنه
زن بلاست، اما الهی هیچ خانهای بیبلا نباشه
زن بیوه را میوهاش میخواهند
زن تا نزائیده دلبره، وقتیکه زائید مادره
زن جوان را تیری به پهلو نشیند به که پیری
زن راضی، مرد راضی، گور پدر قاضی
زن سلیطه سگ بیقلاده است
زن که رسید به بیست، باید بحالش گریست
زن نجیب گرفتن آسونه، ولی نگهداریش مشکله
زن و شوهر جنگ کنند، ابلهان باور کنند
زنگوله پای تابوت
زنی که جهاز نداره، اینهمه ناز نداره
زور دار پول نمیخواد، بیزور هم پول نمیخواد
زور داری، حرفت پیشه
زورش بخر نمیرسه پالون خر را بر میداره
زیر اندازش زمین است و رواندازش آسمون
زیر پای کسی پوست خربزه گذاشتن
زیر دمش سست است
زیر دیگ آتش است و زیر آدم ، آدم
زیر سرش بلنده
زیر شالش قرصه
زیر کاسه نیم کاسه ای است
زیره به کرمان میبره