سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه برای جز نزدیکانش گشاده رویی کند، حکیم نیست . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :148
بازدید دیروز :3
کل بازدید :212723
تعداد کل یاداشته ها : 170
103/9/4
9:35 ص

سفیانی کیست؟

سفیانی

ظهور «سفیانی» همانند ظهور «دجّال» نیز در بسیاری از منابع حدیث شیعه و اهل تسنّن به عنوان یکی از نشانه های ظهور مصلح بزرگ جهانی، و یا به عنوان یکی از حوادث آخر زمان، آمده است. [1]

گرچه از بعضی روایات بر می آید که «سفیانی» شخص معیّنی از آل ابوسفیان و فرزندان او است; ولی از پاره ای دیگر استفاده می شود که سفیانی منحصر به یک فرد نبوده بلکه اشاره به صفات و برنامه های مشخصی است که در طول تاریخ افراد زیادی مظهر آن بوده اند.

از جمله در روایتی از امام علی بن الحسین(علیه السلام) نقل شده:

«امر السّفیانی حتم من اللّه ولایکون قائم الاّ بسفیانی» [2]؛ ظهور سفیانی از مسائل حتمی و مسلّم است: و در برابر هر قیام کننده ای یک سفیانی وجود دارد!»

از این حدیث بخوبی روشن می شود که سفیانی جنبه «توصیفی» دارد نه «شخصی» و اوصاف او همان برنامه ها و ویژگیهای او است و نیز استفاده می شود که در برابر هر مرد انقلابی و مصلح راستین یک (یا چند) سفیانی قد علم خواهد کرد.

در حدیث دیگری از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم:

«انا و آل ابی سفیان اهل بیتین تعادینا فی الله: قلنا صدق الله و قالوا کذب الله: قاتل ابوسفیان رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و قاتل معاویة علی بن ابی طالب(علیه السلام) و قاتل یزید بن معاویة الحسین بن علی(علیه السلام) و السّفیانی یقاتل القائم[3]؛ ما و خاندان ابوسفیان دو خاندانیم که در مورد برنامه های الهی با هم مخالفت داریم: ما گفته های پروردگار را تصدیق کرده ایم و آنها تکذیب کردند. ابوسفیان با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مبارزه کرد; و معاویه با علی بن ابیطالب(علیه السلام); و یزید با حسین بن علی(علیه السلام); و سفیانی با امام قائم مبارزه خواهد کرد.» .

مخالفت سرسختانه سفیانی با اسلام ـ چنان که گفتیم ـ به همین دلیل بود که اسلام تمام پایه هایی را که شخصیّت جهنمی او بر آن قرار داشت ویران می کرد; لذا از هیچگونه تلاش و کوشش برای خفه کردن انقلاب اسلام فرو گذار نکرد. امّا سرانجام در جریان فتح مکّه آخرین سنگر قدرتش فرو ریخت و برای همیشه به کنار رفت و گوشه نشین شد; هر چند دست از تحریکات پنهانی برنداشت

 

 

ابوسفیان که سر سلسله سفیانی ها بود مشخّصات زیر را داشت:

 

1ـ سرمایه داری بود که از طریق غارتگری و غصب حقوق دیگران و ربا خواری و مانند آن به نوایی رسیده بود.

2ـ قدرتمندی بود که از طرق شیطانی کسب نفوذ و قدرت نموده، نقش رهبری احزاب جاهلی را در مکّه و اطراف آن برعهده داشت; و همه شخصیّتش در این دو خلاصه می شد.

پیش از ظهور اسلام برای خود ریاست و حکومتی قابل ملاحظه داشت، امّا پس از ظهور اسلام همه ارکان قدرتش متزلزل گردید، چرا که اسلام دشمن سرسخت همانها بود که قدرت شیطانی ابوسفیانها بر آن قرار داشت; و جای تعجّب نیست که او دشمن شماره یک اسلام شد.

3ـ او مظهر نظام ظالمانه جامعه طبقاتی مکه به شمار می رفت و حمایت بی دریغش از بت و بت پرستی نیز به همین خاطر بود; زیرا بتها بهترین وسیله برای «نفاق افکندن و حکومت کردن» و «تحمیق و تخدیر توده های به زنجیر کشده» و در نتیجه تحکیم پایه های قدرت ابوسفیانها بودند.

مخالفت سرسختانه سفیانی با اسلام ـ چنان که گفتیم ـ به همین دلیل بود که اسلام تمام پایه هایی را که شخصیّت جهنمی او بر آن قرار داشت ویران می کرد; لذا از هیچگونه تلاش و کوشش برای خفه کردن انقلاب اسلام فرو گذار نکرد. امّا سرانجام در جریان فتح مکّه آخرین سنگر قدرتش فرو ریخت و برای همیشه به کنار رفت و گوشه نشین شد; هر چند دست از تحریکات پنهانی برنداشت.

سفیانی

او تمام این صفات را ـ از طریق تربیت و توارث ـ به فرزندش معاویه و از او به نوه اش یزید منتقل ساخت، و آن دو نیز برنامه های پدر را ـ منتها در شکل دیگر ـ تعقیب کردند هر چند سرانجام با ناکامی مواجه گشتند.

ابوسفیان یک مرد به تمام معنی ارتجاعی بود که از جنبش انقلابی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)سخت بیمناک بود; چرا که اسلام طرحی همه جانبه برای دگرگون ساختن آن جامعه عقب افتاده، و به تمام معنی فاسد داشت; طرحی که با اجرای آن محلّی برای زالوهایی همچون ابوسفیان و دار و دسته اش باقی نمی ماند.

و از این جا می توانیم درک کنیم چرا فرزندان و اعقاب او کوشش داشتند رشته های اسلام را پاره کنند و مردم را به آئینهای جاهلی باز گردانند، هر چند در زیر چرخهای آن سرانجام خرد شدند; ولی به هر حال، ضربه های سنگینی بر پیشرفت اسلام و مسلمین وارد ساختند.

در برابر قیام مصلح بزرگ جهانی «مهدی» نیز «سفیانی» یا سفیانیها قرار خواهند داشت که با قدرت جهنّمی شان سعی دارند در مسیر انقلاب راستین مهدی وقفه ایجاد کنند; زمان را به عقب برگردانند یا لااقل متوقّف سازند; از بیداری و برچیده شدن نظامهای ظالمانه طبقاتی به نفع استثمار کنندگان جلوگیری کنند.

تفاوتی که «سفیانی» با «دجّال» دارد شاید بیشتر در این است که دجّال از طریق حیله و تزویر و فریب، برنامه های شیطانی خود را پیاده می کند، امّا سفیانی از طریق استفاده از قدرت تخریبی وسیع خود این کار را انجام می دهد; همانگونه که در اخبار آمده است که او نقاط آبادی از روی زمین را زیر پرچم خود قرار خواهد داد. [4] که نظیر آن را در حکومت ابوسفیان و معاویه و یزید در تاریخ خوانده ایم.

هیچ مانعی ندارد که سفیانی آخر الزمان که در برابر مصلح بزرگ جهانی «مهدی» قیام می کند از نواده های ابوسفیان باشد و شجره نامه و نسبش به او منتهی گردد، همانطور که در اخبار آمده است; ولی مهمتر از مسأله نسب این است که برنامه های او و صفات و مشخّصات و تلاشها و کوششهایش همه مانند ابوسفیان است و روشی همسان او دارد.

این «سفیانی» مانند همه ابوسفیانها و همه سفیانی های دیگر، سرانجام در برابر جنبش انقلاب جهانی مهدی (علیه السلام) به زانو در خواهد آمد و تلاشها و کوششها و نقشه هایش نقش بر آب خواهد شد.

از همه مهمتر آن است که باید مردم «دجّالها» و «سفیانی ها» را بشناسانند. این سفیانی ها گذشته از نشانه هایی که قبلا گفتیم نشانه دیگری نیز دارند که نمونه اش در تاریخ اسلام به روشنی دیده می شود، و آن این که:

صلحا و شایستگان را از صحنه اجتماع کنار می زنند و افراد ناصالح و مطرود را به جای آنها قرار می دهند.

تفاوتی که «سفیانی» با «دجّال» دارد شاید بیشتر در این است که دجّال از طریق حیله و تزویر و فریب، برنامه های شیطانی خود را پیاده می کند، امّا سفیانی از طریق استفاده از قدرت تخریبی وسیع خود این کار را انجام می دهد; همانگونه که در اخبار آمده است که او نقاط آبادی از روی زمین را زیر پرچم خود قرار خواهد داد

«بیت المال» را ـ چنانکه در حکومت دودمان ابوسفیان آمده ـ میان حواشی و طرفداران خود تقسیم می کنند; طرفدار انواع تبعیضها، تحمیق ها و پراکندگیها هستند و با این مشخّصات می توان آنها را شناخت و شناساند.

«دجّالها» صفوف ضدّ انقلابی مرموز را تشکیل می دهند، و «سفیانی ها» صفوف ضدّ انقلابی آشکارا، و هر دو، در واقع یک موضع دارند در دو چهره مختلف، و تا صفوف آنها در هم شکسته نشود تضمینی برای «پیشرفت» و «بقای» انقلاب نیست.

میان شیعه معروف است که او از اولاد عنبسه پسر ابوسفیان است و شاید از این رو آن را عیینه دانسته اند که کلمه عیینه در روایت با عنبسه اشتباه شده است. و در روایتی دیگر که شیخ طوسی آن را روایت کرده است وی را از فرزندان عتبه پسر ابوسفیان یاد می کند.

فرزندان ابوسفیان پنج نفرند: عتبه، معاویه، یزید، عنبسه و حنظله. [5]

«دجّالها» صفوف ضدّ انقلابی مرموز را تشکیل می دهند، و «سفیانی ها» صفوف ضدّ انقلابی آشکارا، و هر دو، در واقع یک موضع دارند در دو چهره مختلف، و تا صفوف آنها در هم شکسته نشود تضمینی برای «پیشرفت» و «بقای» انقلاب نیست

ولی در یکی از نامه های امیرمؤ منان(علیه السلام) به معاویه، بطور صریح آمده است که سفیانی از فرزندان معاویه است.

«ای معاویه، مردی از فرزندان تو، بدخوی و ملعون و سبک مغز و ستمکار و واژگون دل و سختگیر و عصبانی است. خداوند رحمت و مهر را از قلب او برده است دائی های او همچون سگ خون آشام اند. گوئیا من، هم اینک او را می بینم اگر می خواستم او را نام می بردم و توصیف می کردم که او پسری چند ساله است، لشکری به سوی مدینه گسیل می دارد. آنها وارد مدینه می شوند و بیش از اندازه دست به کشتار و فحشاء می زنند در این حال مردی پاک و پرهیزکار از آنها فرار می کند، کسی که زمین را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت همانگونه که از ظلم و ستم لبریز شده است و من نام او را می دانم و می دانم که در آن روز چند سال دارد و نشانه اش چیست.»

از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «او از فرزندان خالد پسر یزید پسر ابوسفیان است». [6] و ممکن است جدش عنبسه یا عتبه یا عیینه یا یزید از نسل معاویه پسر ابوسفیان باشد که در این صورت اشتباه، برطرف می شود.

از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:

«اگر سفیانی را مشاهده کنی، در واقع پلیدترین مردم را دیده ای. وی دارای رنگی بور و سرخ و کبود است، هرگز سر به بندگی خدا فرو نیاورده مکه و مدینه را ندیده است می گوید: پروردگارا انتقام من با آتش ‍ است.» [7]

موارد فوق نشانه هایی از سفیانی بود.

 

پی نوشت ها:

(1) بحارالانوار/ ج 53/ص 182، 190، 192، 206، 208، 209

(2) بحارالانوار/ ج 52/ص182

(3) بحارالانوار/ ج 52/ص 190

(4) بحارالانوار/ ج 52/ ص26

(5) بحارالانوار/ ج 52/ص212

(6) نسخه خطی ابن حماد/ ص75

(7) بحارالانوار/ج52/ص 354

بخش مهدویت تبیان