سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش به آموزش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :134
بازدید دیروز :3
کل بازدید :212709
تعداد کل یاداشته ها : 170
103/9/4
9:13 ص

ازخواسته های نامعقول و نابجای گروهى از بنى اسرائیل این بود که اگر حضرت موسى ‏علیه السلام مى ‏خواهد به گفتار او ایمان آورند، باید خدا را به آن ها نشان دهد تا خدا را با چشم ظاهر ببینند!

 خواسته ‏هاى عجیب و بهانه ‏گیرى‏ هاى بى ‏اساس

بنى اسرائیل که سالیان متمادى تحت سلطه و استعمار فرعون قرار داشتند و در طول زمان نیز ساختار فکرى و ذهنى شان به همین گونه شکل گرفته بود، با آزادى و ارمغانى که حضرت موسى ‏علیه السلام برایشان آورده بود، کمتر تناسب داشت. آنان کمتر نوآورى و تغییرى را در خود مى ‏پذیرفتند. ارزش‏ ها و باورهاى دوره فرزند کشى فرعون، به اندازه ای عمقى و ساختارى بود که آثار و بقایاى آن همچنان باقى مانده بود.

آن ها نسبت به حضرت موسى‏ علیه السلام که جهت خلاصى ایشان از استعمار فرعونى بسیار زجر کشیده هیچ علاقه و ابراز محبتى نشان ندادند و آزار و اذیت آن حضرت را به حد اعلى رساندند و هر چه حضرت موسى‏ علیه السلام براى آسایش و راحتى آن ها انجام مى ‏داد یا از خداوند بزرگ تقاضاى انجام آن را مى‏ نمود، دوباره آن ها درخواست جدیدى مطرح مى‏ کردند و بهانه جدیدى مى‏ تراشیدند: « وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»؛ « و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که گفتید: ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد؛ مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم! پس صاعقه شما را گرفت؛ در حالی که تماشا می ‏کردید».(1)

ازخواسته های نامعقول و نابجای گروهى از بنى اسرائیل این بود که اگر حضرت موسى ‏علیه السلام مى ‏خواهد به گفتار او ایمان آورند، باید خدا را به آن ها نشان دهد تا خدا را با چشم ظاهر ببینند! این درخواست عجیب نشان داد که این قوم از آنچه تصور مى ‏شد، پا را فراتر گذاشته بودند. آن ها جمله ‏اى بر زبان آوردند که به دنبال آن صاعقه ‏اى خیره کننده بر کوه زد؛ به طورى که با مشاهده آن صاعقه بر زمین افتادند و جان دادند.(2)

«و بنی اسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم؛ (ناگاه) در راه خود به گروهی رسیدند که اطراف بت هایشان، با تواضع و خضوع گرد آمده بودند. (در این هنگام، بنی اسرائیل) به موسی گفتند: تو هم برای ما معبودی قرار ده، همان‏ گونه که آن ها معبودان (و خدایانی) دارند! گفت: شما جمعیّتی جاهل و نادان هستید»

اصالت حس و تجربه

بنی اسرائیل، مردمى فرو رفته در مادیات بودند و جز لذائذ مادى و صورى چیز دیگرى نمى ‏شناختند؛ امتى که جز در برابر لذات و کمالات مادى تسلیم نمى ‏شدند و به هیچ حقیقتى از حقایق ماوراء حس، ایمان نمى‏ آورند؛ همچنان که امروز نیز همین گونه ‏اند. این خوى و خصلت شان باعث شد که عقل و اراده ‏شان تحت فرمان و انقیاد حس و ماده قرار گیرد و جز آنچه را که حس و ماده تجویز کند، چیز دیگری را جایز ندانند، غیر آن را اراده نکنند و هیچ سخنى را نپذیرند، مگر آنکه حس آن را تصدیق کند و اگر دست حس به تصدیق و تکذیب آن نرسد، آن را نپذیرند؛ هر چند که حق باشد.

تسلیم شدنشان در برابر محسوسات باعث شد که هر چه را ماده پرستى صحیح بداند و بزرگان (آن ها که مادیات بیشترى دارند) آن را نیکو بشمارند، قبول کنند؛ هر چند حق نباشد. نتیجه این پستى و کوته فکریشان نیز این شد که در گفتار و کردار دچار تناقض شوند، برای مثال از یک سو در غیر محسوسات، دنبال روی کردن از دیگران را تقلید کورکورانه مى‏خوانند و آن را مذمت مى‏ کنند؛ هر چند که عملى صحیح و سزاوار باشد و از سوى دیگر اگر دنباله روی در امور محسوس و مادى و سازگار با هوسرانى ‏هایشان باشد، آن را مى‏ ستایند؛ هر چند که عملى زشت و خلاف باشد(3):«وَ جاوَزْنا بِبَنی إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلی قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلی أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا إِلهًا کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»؛ «و بنی اسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم؛ (ناگاه) در راه خود به گروهی رسیدند که اطراف بت هایشان، با تواضع و خضوع گرد آمده بودند. (در این هنگام، بنی اسرائیل) به موسی گفتند: تو هم برای ما معبودی قرار ده، همان‏ گونه که آن ها معبودان (و خدایانی) دارند! گفت: شما جمعیّتی جاهل و نادان هستید».(4)

یهود

دنیا گرایى و علاقه شدید به جمع آورى ثروت

«لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النّاسِ عَلی حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللّهُ بَصیرٌ بِما یَعْمَلُونَ»؛ « و آن ها را حریص‏ ترین مردم ـ حتی حریص تر از مشرکان ـ بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت؛ (تا آنجا) که هر یک از آن ها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود؛ در حالی که این عمر طولانی، او را از کیفر (الهی) باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آن ها بیناست».(5)

یهودی ها حریص‏ ترین ملل در جمع آورى مال و ثروت هستند ، آن ها فقط دنیا را مى ‏خواهند و برایشان مهم نیست که راه به دست آمدن آن حلال باشد یا حرام؛ حتى آن ها از مشرکان که به طور طبیعى باید در جمع آورى ثروت از همه حریص‏ تر باشند و در مورد راه به دست آمدن پول باکى نداشته باشند، حریص ‏ترند.

حرص و ولعشان به قدری زیاد است که دوست دارند هزار سال زنده بمانند و مال و ثروت جمع کنند. شاید از این جهت که از کردار بد خویش مطلعند و مى‏ دانند در آنجا دقیقاً به حساب ‏ها رسیدگى مى ‏شود، دوست دارند زنده بمانند و مرگ هرگز به سراغشان نرود و به همین سبب از مرگ واقعاً وحشت دارند: «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلّهِ مِنْ دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ * وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ وَ اللّهُ عَلیمٌ بِالظّالِمینَ»؛ «بگو: ای یهودیان! اگر گمان می‏کنید که (فقط) شما دوستان خدائید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید؛ اگر راست می ‏گویید (تا به لقای محبوبتان برسید) ولی آنان هرگز تمنای مرگ نمی ‏کنند، به خاطر اعمالی که از پیش فرستاده‏اند و خداوند ظالمان را به خوبی می ‏شناسد».(6)

البته این موضوع همچنان به عنوان یک ویژگى اصلى و عمیق در یهود تداوم یافته است: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا اْلأَدْنی وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنا وَ إِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ میثاقُ الْکِتابِ أَنْ لا یَقُولُوا عَلَی اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فیهِ وَ الدّارُ اْلآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛ «پس از آن ها، فرزندانی جای آن ها را گرفتند که وارث کتاب (آسمانی، تورات) شدند؛ (امّا با این حال،) متاع این دنیای پست را گرفته، (بر اطاعت فرمان خدا ترجیح می ‏دهند) و می‏ گویند: (اگر ما گنهکاریم توبه می‏ کنیم و) به زودی بخشیده خواهیم شد! اما اگر متاع دیگری همانند آن به دستشان بیفتد، آن را (نیز) می ‏گیرند، (و باز حکم خدا را پشت سر می ‏افکنند.) آیا پیمان کتاب (خدا) از آن ها گرفته نشده که بر خدا (دروغ نبندند، و) جز حق نگویند و آنان بارها آن را خوانده ‏اند؟! و سرای آخرت برای پرهیزگاران بهتر است، آیا نمی ‏فهمید؟».(7)

شرایطى که در نبودن حضرت موسى‏ علیه السلام در قوم او به وجود آمده بود، آنقدر براى حضرت سنگین بود که نتوانست تحمل کند و برادر خویش را مورد سرزنش و توبیخ قرار داد

 گوساله پرستى

«وَ لَمّا رَجَعَ مُوسی إِلی قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفًا قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونی مِنْ بَعْدی أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَ أَلْقَی اْلأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنی فَلا تُشْمِتْ بِیَ اْلأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنی مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمین ؛ « و هنگامی که موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت، گفت: پس از من، بد جانشینانی برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید)! آیا درمورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدّت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید؟!) سپس الواح را افکند، و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوی خود کشید؛ او گفت: فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند؛ و نزدیک بود مرا بکشند؛ پس کاری نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده».(8)

هنگامى که حضرت موسى ‏علیه السلام براى مناجات و گرفتن تورات به کوه طور رفت، برادرش هارون را به عنوان جانشین خویش برگزید و سی روز در کوه طور به مناجات و راز و نیاز پرداخت که این مأموریت، ده روز دیگر از سوى خداوند بزرگ تمدید شد. حضرت موسى ‏علیه السلام در پایان مأموریت در همان کوه طور به وسیله خداوند از انحرافى که در قوم او حاصل شده بود، مطلع گردید؛ از این رو با عصبانیت به سوى قوم خود مراجعت نمود. پس از بازگشت و مشاهده صحنه گوساله پرستى قوم بنى اسرائیل، تحت تأثیر شرایط اجتماعى به وجود آمده، بر خشم و غضب او افزوده گردید و الواحى که تورات بر آن نوشته شده بود، بر زمین زد و سر برادرش هارون را گرفت و به طرف خویش کشید.

شرایطى که در نبودن حضرت موسى‏ علیه السلام در قوم او به وجود آمده بود، آنقدر براى حضرت سنگین بود که نتوانست تحمل کند و برادر خویش را مورد سرزنش و توبیخ قرار داد. این مدت 40 روز بیانگر سطحی بودن ایمان قوم بنی اسرائیل است. اگر چه آن ها از قبل نیز تحت تأثیر گوساله پرستى مصریان قرار داشتند و این گرایش در وجودشان به حدى ریشه دوانده بود که در جریان عبور از رود نیل و دیدن صحنه ‏هاى بت پرستى، از حضرت موسى ‏علیه السلام تقاضا کردند براى آن ها نیز بتانى همانند بتان آن ها بتراشد تا خدایانى عینى و ملموس داشته باشند.(9)

  نوشت ها:

1. بقره: 55.

2. تفسیر نمونه، ج1، ص174.

3. المیزان، ج8، ص300.

4. اعراف: 138.

5. بقره: 96.

6. جمعه: 7-6.

7. اعراف: 169.

8. اعراف: 150.

9. تفسیر نمونه، ج1، ص 247 و ج 13، ص266.